آرسامآرسام، تا این لحظه: 11 سال و 21 روز سن داره

آرسام نهایت عشق Arsam Gamani cholabi

کلاس اولی خونه نشینم ، از دست کرونااا!

ووووووووووووووووووووی قند عسلم یکساله شد

سلام  قند عسلم ، تاج سرم،گل پسرم!   اوایل اردیبهشت رفتیم کیسم هوا عالی بود بردیمت رو سبزه های حیاط و   قیافت دیدنی بود آخه چندشت میشد     عاشق این عکساتم       چهارم اردیبهشت بود که پسر عاقل و خوبم واسه بار اول رفت آرایشگاه تا   موهای خوشگلش رو خوشگل تر کنه دست عمو وحید(دوست بابا) درد نکنه موهات رو اصلاح کرد. موقع اصلاح انقده آقا بودی که نگو البته من   موقع اصلاح نودم ولی تعریفت رو شنیدم     اینم هیئت همراه که بابا و عمو فرشید بودن ...
14 ارديبهشت 1393

عید اومد بهار اومد

سلام یه سلام به زیباییه بهار به گل پسر نازم که اولین تجربه ی      عیدش پر از خاطره شد لحظه سال تحویل خونه ی بابابزرگ بودیم و روز     بعدش رفتیم سر خاک مامان گلی(مامان بابا جون) و ناهار هم طبق   معمول هر سال خونه ی بابابزرگ جون (بابابزرگ بابا جون) و شب هم   خونه ی مامانی جون بودیم کلی با مهمونامون که خاله ناهید و   خانوادش و خاله فریده اینا بودن بهمون خوش گذشت فقط عروسیه   پسر خاه ی مامان شما خیلی خوشحال نبودی و منم بهم خوش   نگذشت  یه اتفاق بد دیگه هم چپ کردن ماشین دایی جون بود که   شکر...
26 فروردين 1393

وووووووووی موش موشه منی تو!

آرسام Arsam سلااااااااااااااام گل گلدونم عزیز جونم   یه مدت نیومدم وبلاگت و الان حسااااااابی با خبرای خوب اومدم     جونم برات بگه که اول بهمن ماه بود که یدفه انگاری یه مروارید سفید   توی دهن خوشگلت دیدم به خاله جون گفتم گفت نه بابا نیست بعد با مارپل بازی دیدم که بببببببله دندون خوشگل پسرم پایینی سمت راست در اومده کلی هووووووووورا شدیم و نازت دادیم و چند روز نشد که بغلیشم سر بیرون آورد و الان دوتا دندون خوشل موشل داری ناز بوخورم! هر چه سعی کردیم از دوتا مرواریدات عکس بندازیم نشد ک...
19 بهمن 1392

جدی؟؟؟؟؟؟؟

جدی رفتی تو ماه نهم زمینی شدنت ؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!     من و مامانی تو یه روز قشنگ زمستونی آماده ی دد رفتن!   من هی میگم بریم مامان گیر داده عکس بگیرییییییییییییم       سلام قلب تپنده ی زندگیه ما   امروز چند بار منو صدا زدی ماما !   اولش فکر کردم همین    جوری میگی و بعد که تکرار شد کلی ذوق زده شدم    الهی   که من فدای صدای خوشگلت بشم مامانی   راستی جدیدا چهار دست و پا که میمونی یکم عقب عقب ...
8 دی 1392

یلداااااااااااااااااات مبارک

آرسام Arsam سلام عشق مامان سال قبل یلدا توی دل مامانی جا خوش کرده بودی و امسال توی بغلم بودی تموم   زندگیه من!اولین یلدای زندگیه قشنگت رو با هم جشن گرفتیم و الهی که سالهای سال خوشحالیهات رو ببینم و دلت شاد و لبت خندون باشه حسابی داری بزرگ میشی و من دلم بیشتر برات میره و از طرفی دلتنگ کوچولو موچولو یی هات تنگ میشه امسال دو روز فبل یلدا رفتیم پیش مادر جون اینا ایندفعه که   با خال جون حساااااااابی جیغ و جیغ بازی راه انداختین و خیلی بازی کردین هر دفعه   میدیدیش جیغ میکشی اونم جیغ میکشید و کلی با هم خوش میگذروندین شب چله خونه ...
3 دی 1392

ماهه هفتم و پسرم

بخاطر سبک بودن رورئکت وبدلیل وروووووووجک بودن جناب پسر چون ممکن بود  اتفاق  بدی براش بیافته موقع بازی مجبور به عوض کردن روروئکش شدیم   بازی بازی بازی بازی تنهایی کلی توی اتاقت سرگرم میشی عسییییییسم و آواز میخونی "بابا بابا باباااااااااااااااااا ماماماما دادادادادا" اینم یه مدل بازیه پسرم         ...
26 آذر 1392

کلی چیزای جدیییییییییییییید

آرسام Arsam ماه ششم برات کیک پختم و با هزار ترفند نشد یه عکس خوب ازت بگیریییییییییییییم ورووووووجک مامان   از ماه ششم تونستی بشینی خوشتیپ من اینم موقع شکلک در آوردنم و قهقههی جناب گل پسر لثه هات حسابی میخارن و خبری از مرواریدای گل گلدونم نیستش     ...
26 آذر 1392

هشت ماهگیییی

کل زمان عکس گرفتنمون چشمت رو از تی وی بر نداشتی طبق معمول با هویج و سیب و .... تونستیم یکم نگهت داریم تا عکس بگیریم گریههههههههههههه پدر و پسر منو پسر و مامانی جون وقتی صبح ها بیدار میشی همیشه با لب خندونه و کلی بازی میکنی و ما کییییییف میکنیم     دیگه قشنگ با غلت زدن اینور و اونور میری و نمیتونیم روی تخت تنهات بزاری م قلبونت برم   و چیزایی که دوستشون داری: آب بازی کتاب باز شدن در حموم و ...
7 آذر 1392

بازم دیر کردم

    سلام به پسر مهربون خودم که تموم زندگيه مامان و بابايي !  توپوليه من قند عسليه من دوست داريم خيلي خيلي خيلي ده روزي   ميشه که سرما خوردي عسييسم هفته ي اول مهر بعد شب ماه   گردت که بابابزرگ گماني اينا اومده بودن پيشمون و ژله ي رنگين     کمانيه مامان که واسه ماه گردت درست کرده بودم خوشگل نگرفته   بود و ما هم عکس نگرفتيم صبح فرداش رفتيم برات خريد لباس ، واي   واي از اين گروني خدا بداد برسه دعا ميکنم وقتي که اين نوشته ها رو   ميخوني ديگه خبري از گروني ها و تحريم ها و تضاد...
4 آبان 1392