ما اومدیم
آرسام Arsam يه سلام گرم به پسر گل خودم الهي که خوبي و زندگي به کامت ميچرخه! مدتيه نتونستم بيام نت و وبلاگت هم بروز نکردم الان اومدم جبران کنم يه ده روزي سرما خورده بودي و عيد فطر واسه ناهار که همگي خونه بابابزرگ رمضاني بوديم شما با کلي از فاميل آشنا شدی عزيزم بعد از ظهرش من و پسري رفتيم کيسم خونه مادر جون طلا که دايي جون هم واسه کمک دروي برنج اومده بود اونجا و حسابي چند روزي رو کيف کرديم هرچند بدون بابا جون زياد صفا نداشت اما کلا خوش گذشت تو اون روزا سرما خوردگيت هم خوب شد و مامان با کمک دايي و...