تابستانه

سلام سلام صد تا سلام سلامت باشی و خوشحال همه ی زندگیم!

از سرگرمیات بازی با دیگ و درپوش دیگه

همش روزی چندبار کتابات رو میریزی مثلا میخونی و کیف میکنی

با خاله جون طلا رفتی پارک

آخه چقده تو ملوووسی پسرم چقدرم آب خوردن رو دوست داری آخه!

اینم کار خودمه مثلا الکی!

آب بازی هم که تقریبا هر روز سر جاشه مخصوصا که بابا جون هم همراهیت میکنه و با هم آب بازی و رنگ رنگ بازی میکنید

کار با کامپیوتر هم که بلدییییییی جیگر!

نقاشی کردنت واقعا دلنشینه خیلی هم دوستش میداری تقریبا سرگرمی ای هست که خیلی وقتت رو پر میکنه حتی تو مهمونی اینجا هم خونه ی مامانی

مامانی که میاد موقع رفتنش خیلی غصه میخوری

وقتی آرسام دست خاله جونش میافته

پسر دایی نیما که خیلی دوسش میداری

آخرای تابستون دایی جون طلا اومد و ما هم رفتیم اونجا و گردش رفتنامون شروع شد وقتی میرفتیم که

برای بار اول بریم دریا خیلی خوشحال بودی اما وقتی پات رسید به ساحل حالت عوض شد از شن

چندشت شد از آب ترسیدی و خلاصه اصلا خوشت نیومد  یروز بعدش رفتیم باغ پرندگان رشت که کلی

پرنده و چیزای جالب دیدی ولی خیلی پشیمونم که رفتیم چون من میدونستم که نباید ببرمت همچین جایی

خلاصه اومدیم خونه روز بعدشم رفتیم شهسوار خونه خاله رخساره از همونجا حالت بد بود  و تو راه

خیلی بیقرار شدی و گریه کردی و گلاب بروت بالا آوردی و مریض شدنت شروع شد که شد همه چی

کوفتمون شد سه روز تب بالا داشتی همش گریه اصلا نخوابیدم و دیگه حالی بهم نمونده بود قبل واکسن

هجده ماهگیت اینجوری مریض شدی و توی روزای مریض بودنت چسبیدی به شیر و خیلی بد عادت

شدی واکسن هجده ماهگیت که خیلی براش اضطراب داشتم خیلی سبک نشست احتمالا چون قبلش مریض

شدی بدنت مقاوم شده بود