آرسامآرسام، تا این لحظه: 11 سال و 7 روز سن داره

آرسام نهایت عشق Arsam Gamani cholabi

کلاس اولی خونه نشینم ، از دست کرونااا!

بدبیارانه ها

1394/6/30 21:4
233 بازدید
اشتراک گذاری

آرسام Arsam

پسر عزیزم سلام قربون چشای نااازت بشم من! اینجا عروسیه دختر خاله ریحانه است و شما از دوروز

قبلش مریض شدی بدجور هم مریض شدی طوری که شب قبلش هنابندونش نرفتیم و عروسیشم اصلا

حال نداشتیو کلا با بابا جونت بیرون جشن تو راه پله ها سر کردیم و فقط آخرش که خوابیدی تونستیم تو

جشن باشیم فدای چشای نازن بشم که بدجور تب داشتی

آخرای تابستون من و شما همراه خاله میترا و مهربد و باباش رفتیم کرج تو راه از دیدن کوه کلی ذوق

زده بودی و مدام میگفتی بریم بالای کوه سر بخوریم بیایم پایین! خونه خاله میترا شب نموندیم چون شما

زحمت کشیدی و سر اسباب بازی مهربد جون رو هول دادی و من ترسیدم اتفاق بدی بیافته و غروب

رفتیم خونه خاله ناهید جون و اونجا خیلی خوش گذشت بعد دوروز بابا هم اومد و همراه هم رفتیم خونه

خاله فریده و چند روز بعدش خاله زینب و عمو مجید اومدن دنبالمون که بریم تهران خونه خودشون و

شامش خونه خاله میترا دعوت بودیم و بعد راهیه تهران شدیم و چند روز خوب رو اونجا گذروندیم قرار

 

بود بریم کاشان و اصفهان و همراه عمو مجید اینا یه مسافرت خوب تر داشته باشیم که متاسفانه شب قبل روز رفتنمون یه خبر بد همه چیز رو خراب کرد عزیزجون محمد یوسف مامان خاله زینب همسایه ی

قدیمیمون مرد خیلی خیلی ناراحت کننده بود ساعتای بدی رو گذروندیم تا رسیدیم شمال وقتی رسیدیم ما

خونه مامانی پیاده شدیم شما خوابیدی و منم رفتم مراسم تدفین اونجا مراقب محمد یوسف شدم و خلاصه

اولین مسافرتمون اینجوری تموم شد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)