تیر 94
آرسام Arsam
تیر 94
قربون دل مهربووونت
کلا به عروسکات خیلی علااااااقه داری یموقع هایی که مامان فینگیلی
میشم و یکم فقط یکم عصبانی میشم و الهی بمیرم گریت میگیره
یکیشونو مخصوصا کاکلی و ببری رو صدا میزنی که ببرییییییی کجاااای! یا
کاکلی کجاییییی! بعد گریه هم میای میگی مامان ببخشید معذرت میخوام
حالا خوشحال باش مهربون شو
اینم حموم بازیت پسر طلا
سالگرد ازدواجمون با کیک مامان پزونی
arsam
پسر گلم یروز خوب و قشنگ که با خاله زینب و عمو مجید و محمد یوسف
دوستای گلمون رفتیم
سیاهکل خیلی هم خوش گذشت به کسی نگی یا، ماه رمضونم بود و ما
بساط قاچاقیه ناهار هم
چیندیییم خیلی خوش گذشت بابا ها که کلا تو آب تشریف داشتن با
پسراشون من و دوست جونم
هم کلی حرف زدیم تو آب که رفتی اولش چندشت میشدنا گفته پیداست
از عکس که محمد یوسف
جان هم از بزرگ تر بودنش حسابی بهره برد و گاهی حال و احوالت رو
میگرفت در جمع بهتون خوش
گذشت و تجربه ی جدیدی برات حساب شد