آرسامآرسام، تا این لحظه: 11 سال و 21 روز سن داره

آرسام نهایت عشق Arsam Gamani cholabi

کلاس اولی خونه نشینم ، از دست کرونااا!

کلی قدم زدیم !

سلام عشقم ،زندگیه مامان و بابا!   این مدت توی قرنطینه ی شکلات و شیرینی هستیم، هییییی! احتمالا تا آخرش هم همینه پسرم.   امروز صبح و عصر کلی قدم زدیم رعایت کردنای مامان جواب داده امروز عصر خانوم   دکتر وزنمون رو که گرفت اصلا زیاد نکرده بودیم پسملم پس تونستیم جلوی اضافه   وزنمون رو بگیریم هوووووووووورا! حالا فردا صبح میریم سونو مامان حساااابی   براندازت میکنم کلی ذوق دارم هه!   دوست دااااااااااااااااااارم! خدای خوبم مرسییی! ...
5 اسفند 1391

سکسکت گرفته؟؟؟؟؟؟؟

سلام پسمل خوب و مهربونم! مامانی یکم دلم گرفته هوا هم ابریه بیشتر غمگینم کرده . میگم دیگه یه ماه مونده به عیدااااااااااا، توجه می نماییییییی؟! به اومدنت نزدیکتر شدیم انگاری همین دیروز بود که جواب آزمایش مثبت شده بود الان 6 ماه و 21 روز شده که توی دل مامانی هستی. چشم رو هم بزاریم سال بعد میشه! فکر دیدنت برلی اولین بار قند تو دلم آب میکنه خدا کنه به موقع و تو اردیبهشت بدنیا بیای درست مثل خودم ! راستی ا مروز برا اولین بار حس کردم که سکسکه ات گرفته خیلی خیلی باحال بود به خاله مهسا هم گفتم و دست گذاشت رو شکمم وقتی حس کرد تکونای سکسکه ات رو کلی قربون صدقه ات رفت، ...
5 اسفند 1391

وروجک مامان و بابا!

سلام پسمل خوشگل و خوبم مامان و بابا عاشقتیم میبینی که چقده نازت میدیم بابایی که هر دفعه صدات میکنه انگار جوابت رو میشنوه هه! هر دفعه که مامان آهنگ میزارم گوش بدیم خیلی خوشت میاد با مشت و لگد نشون میدی پسمل ناااااااااازم تازه شبا که قرآن گوش میدیم هم همین جوریه گوگولیه من،چیزای شیرین هم که نگوووووووووووووووو کلی ورجه وورجه میکنی بعد خوردنش!م ممممممممممممممممممم مه دوست داریییییییییییییییییییییییییییییم خدا جونم ممنوووووووووووووووووووووووووووووووون ...
5 اسفند 1391

عجب روزی بود امروووز، نهههههه؟!

سلام عشقم نفسم زندگیه مامان! امروز صبح زود پاشدیم رفتیم کلاس واسه بارداری خیلی خوب بود خوشم اومد بعدشم ناهار خونه ی بابابزرگت بودیم چون عصر خونشون مراسم قرآن و دعا بود کلی خوش گذشت من که خوشم اومد غروب هم دایی اومد دنبال زن دایی و منم باهاشون برگشتم خونه . الهی بمیرم بابایی حسابس امروز گشنه موند با نون و ماست تا غروب موندش اما در عوض شام از خونه بابابزرگ براش سالاد الویه آوردم گلم راستی اولین بار بود سالاد ا لویه میخوردی خوشت اومد پسمل گلم؟؟؟؟؟؟! ممممممممممممممممممممممم مه ! دوست داااااااااااااااااااااااااااااااااا...
15 بهمن 1391

وای وای وای!

سلاااااااااااااااام پسمل گلم،خبرای زیاد خوبی ندارم! امروز با خاله مهسا رفتیم دکتر! با دیدن جواب آزمایشم معلوم شد که مامانی قندم بالاست و کم خونی دارم حالا فردا صبح باید بریم دوباره آزمایش بدم. تازه فقط این نیست که وزنم هم بالاست و باید دیگه مواظب خوردنم باشم هر چند ما زیاد نمیخوردیم اما همونم وزنم رو برده بالا خوشگل مامان. دووووووووست دارم هزاران هزاران تا! خدای خوبم خیلی خیلی شکرررر! ...
5 اسفند 1391

مامانیه بی حوصله!

سلام پسرم آرسام ،عشق و زندگیه مامان! یه چند روزی نبودیم رفته بودیم خونه ی مامان جونم کلی خوش گذشت لاهیجانم رفتیم خونه ی خاله زلیخا هم خوش گذشت این سری که رفتیم کیسم دختر عموهام هم بودن با اونا کلی گفتیم و خندیدیم تازه دوستم معصومه هم اومد دیدمش بعد سالها حسابی از دلتنگی در اومدم. دیروز اومدیم خونه و از دیشب خیلی بی حوصله ام انگاری کلی غم روی دلم مونده!   دووووووووووست دارم زندگیه من! خدای مهربونم شکرررررررررررررر! ...
5 اسفند 1391

شدی آرسام!

سلاااام سلام صد تا سلام به آرسام جووووووووون عزیز دل مامان و بابا ، با کلی گشتن و پرسیدن آخرش رسیدیم به آرسام اولین اسمی که من و بابایی از قبل میخواستیم رو پسرمون بزاریم. ههه !خیلی جلبه که تو این مدت اینهمه واسه اسم این ور و اونور کردم و بازم شدی آرسام! آرسام ما تموم سعیمون رو کردیم تا یه اسم خوب برات پیدا کنیم و دعا میکنم که خدایا پسرم همیشه از اسمش راضی باشه و یروزی انسان موفق و نامداری بشه! آمین! دوست داریم آرسام جونم خدایاااااااااااااااااااااااا شکر! ...
5 بهمن 1391

بالاخره طلسم رو شکستم

سلااااااااااااااام گوگولیه نانازم خوبی پسرم؟ دیروز ظهر برف بند اومد و عصر آفتابی شد ههه!امروزم یه روز آفتابیه خیلی باحاله که صبح مامان رو از خونه کشید بیرون تا بره آزمایشش رو بده و الانم خونه ایم و انگاری بد جوری دلم گرفته میدونم چیزی نیستش و میتونم خودم این احساسم و عوض کنم .   من خیلی خیلی دوست دارم عشقم خدایا بابت این هدیه ی با ارزشت شکرررر!   ...
5 اسفند 1391

یلدا ی اولت!

سلام پسر نازم! بووووووووووووووس اولین یلدای زندگیت رو خونه ی بابابزرگ بودیم همه اونجا جمع بودن خیلی خوش گذشت البته قبل رفتن به اونجا به بابابزرگت اینا هم سر زدیم و آخر شب هم رفتیم کیسم پیش مامان جونم و امروز غروب برگشتیم امروز تا غروب تکون نخوردی اما توی ماشین بابابزرگت موقع برگشتن کلی ورجه وورجه کردی عزیزم به بابایی هم گفتم آرسام از ماشین سواری خوشش میاد!آره جیگرم؟؟؟؟؟؟؟ دووووووست داریم آرسام جونم خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااا شکر! ...
1 دی 1391