آرسام نهایت عشق Arsam Gamani cholabi

سلام تمااام زندگی ام، دوووست دارم اونقدر که حالیم نیست نمیفهمم چه حالی دارم از عشق زیاد انگار نه انگار زنده ام تو خواب و رویاااام و از شهریور نود و یک که فهمیدم وجودم به وجودت گره خورده دیگه هیچ مشکلی برام مشکل نیست و هیچ غمی کمرم رو خم نمیکنه مثل کوه وایسادم تا زیر سایم حفظت کنم همه ی هستی ام! ...

...

سلام پسر طلا قند عسل جیگر مامان! بالاخره باز اومدم تا برات از روزهای قشنگ با تو بودن بنویسم و بگم دوووووووووووووووست دارم نفسم!     هنرمند مامان پسر طلای من کلی نقاشی بلدی     ...

سلام سلام دومادیه دایی جون طلا  مبارکه الهی دومادیه خودت عشقم رفتیم نامزدشون کردیم البته اول خواستگاری و بعد نامزدی تو یک شب دی ماه خیلی خوش گذشت کلا چون عروووس خانوم دختر خالمونه حسابی حال داد اینم عکسای عقد دایی جون عزیز و زنداییه گل ...

بعد یه پیاده رویه خوب خیلی ام میچسبه مگه چیه !؟میدونم ضرر داره خب ضرر گاهی خیلی کم ضرر نداره که خب خخخ! ...

آرسام من خیلی بابابزرگ رو دوست داری و جالبه که صداش میزنی بابابزرگ چاای! قصه از این قراره که بابابزرگ جون از وقتی فینگیلی بودی باهات بازی میکرد میگفت چااااای همون دالی بازیه خودمون و اینجوری شد که شما هم اسمش رو گذاشتی بابابزرگ چااای! خخخ   ...

  پاییز و برگ ریز و کیسم زیبا و مامانی پسری و مامانی در حال جارو کردن برگای رنگ رنگ پاییزی اینجا جاییه که از وقتیکه یادمه بردمت بیرون رفتیم اینجا و واسه کبوتراش دونه ریختی مثل خیلیای دیگه یه میدون کوچیک تو شهرک بهشتی روبروی مدرسه ی کوثر ژستای بانمک پسریه قند عسلم تو حیاط خونمون ...